سرمقاله ای با دو فصل نامه
با سلام و بنام ایز بزرگ مرتبه
امروز میخواهیم بک مقاله از یه روز نامه چاپ تهران که بنا نیاز به کاغذ خریداری شه نه برای روز نامه بودنش براییتان به یاد بچه گیهایمان از جای گزینی لغتهای متشابه و باطن استفاده و دوباره میخوانیم
روز نامه شرق در روز پنج شنبه به قلم آقای قوچانی نوشته است
جمهوری عوام
ولی ما مینویسیم
یه مقاله با دو سرفصل
رژم در مقام حکومت ایران ابقا شد(البته بدون رای گیری ) در حالی که نخبگان ایران و دیگر کشورهای جهان یک پارچه مخالف انتخاب آنها بودند اکنون نه فقط خانم شیرین عبادی ها مغموم و مبهوت هستند که چگونه با این همه حمایت های روشنفکران از شگست این رژیم باید دوباره اون را تحمل کرد آیا مردم ایران سعید امامی ها را ندیده اند و به ساختگی بودن حادثه های سکته های افراد نظام و روابط رهبران با ترویستها پی نبردند؟ ایا حمایت و تغییر و خود بینی خاص جهت برداشت از چهار چوب قانون اساسی کافی نبوده و نیست؟
همواره در سراسر جهان میبینند و میخوانند مطالبی که به تمام نوا ها و سخنان و نوشتها برای غیر حق بودن این رژیم کافی نیست؟ و نبوده؟ مردان این رژیم نه فقط برای ایران بلکه برای افغانها برای عراقیها و لبانیها و... بنا به صلاح دید خود تصمیم و کار سازی کرده و میکنند
این تامل را در این میشود بهتر دید که اگر برای مردم ایران یه رفراندوم برای ادامه و این طرز و شیوه حکومتی بگذارند خواهند دید که این باره اینها نه بلکه خود بلکه تمامی اعتقادات غلط و متهجر خود را از این مردم پر خواهند کشید
. سیاست در ایران همانند درس کلاس اول در بین مردم رواج داده شده که همه به وابسطه شدن به آن از اصل سیاست دور بمانند و این ائدولوژی باعٍ پدید آمدن ساست دور ماندن از مردم و فقط رنگ آ« بر خاکستر ایرانی شود تمام مردم به طریقی سیاست زده شده اند و به طور کل عوام به مهمترین متغیر تعین رفتار سیاسیس تبدیل شده اند و عوام در این قرائت همان هسته اصلی مردم هستند که در کوچه و خیابان دیده میشوند ولی بی تامل در سیاست؟!
شاید در امریکا و در دیگر کشور ها نخبگان اجازه بیان اعتقادات و آرای خود را دارند ولی در این جا فقط تیپراز روزنامه ها به اذن است و مطالب آ«ها از پیش تاتععن شده و تریبون آزاد در اسیری مردان زندان دیده و مسلول است و آزاد اندیشان در خفقان نخوت اسیر شاید دید از سیاست بدور نباشد ولی نه دین در عوام است و نه سیاست و خوش به احوال مللی که میدانند رهبر آنها تا چقدر عاقل هست چون در این سرزمین عاقلها در زیر طوفان بی خردان چتر به دست گرفتند
انزجار از نوشتن به حسرت ننوشتن شاید مردی را اسیر کند ولی دل و دین را فارغ از دیار
مطلب بعدی در مورد سیاست جدید استخبارات است
همواره در کشور ما آزاد اندیشی آزاد بودن شعاری بود که سر مستانه نجوا میشد و تداعی نوای حرکت بود اما حالا بنیان جدیدی در حال نشر است شاید حزب نازیسم و فاشیست و بعث هم تا اینقدر بنیادی در این مقوله جسارت به خرج نداده بودند که اینها با وقاهت تمام آن را به رخ میکشند تا کی ؟
من هستم و شما هستید شاید گاندی گفته باشد قاتل من باید لیاقت گشتن من را میداشت ولی این دلیل بر سکوت من است این همانند عین کهالت من از پیرامون است هسته های خبری در مساجد و خیلی ساده باید عوامل این غیر از این تفکر را بشناسند و اعلام دارند که اینجا آزادیست که اینجا حقی برای زنده بودن وجود دارد تا شاید زنده ای براید و ندا زند
با تشکر عصاری
امروز میخواهیم بک مقاله از یه روز نامه چاپ تهران که بنا نیاز به کاغذ خریداری شه نه برای روز نامه بودنش براییتان به یاد بچه گیهایمان از جای گزینی لغتهای متشابه و باطن استفاده و دوباره میخوانیم
روز نامه شرق در روز پنج شنبه به قلم آقای قوچانی نوشته است
جمهوری عوام
ولی ما مینویسیم
یه مقاله با دو سرفصل
رژم در مقام حکومت ایران ابقا شد(البته بدون رای گیری ) در حالی که نخبگان ایران و دیگر کشورهای جهان یک پارچه مخالف انتخاب آنها بودند اکنون نه فقط خانم شیرین عبادی ها مغموم و مبهوت هستند که چگونه با این همه حمایت های روشنفکران از شگست این رژیم باید دوباره اون را تحمل کرد آیا مردم ایران سعید امامی ها را ندیده اند و به ساختگی بودن حادثه های سکته های افراد نظام و روابط رهبران با ترویستها پی نبردند؟ ایا حمایت و تغییر و خود بینی خاص جهت برداشت از چهار چوب قانون اساسی کافی نبوده و نیست؟
همواره در سراسر جهان میبینند و میخوانند مطالبی که به تمام نوا ها و سخنان و نوشتها برای غیر حق بودن این رژیم کافی نیست؟ و نبوده؟ مردان این رژیم نه فقط برای ایران بلکه برای افغانها برای عراقیها و لبانیها و... بنا به صلاح دید خود تصمیم و کار سازی کرده و میکنند
این تامل را در این میشود بهتر دید که اگر برای مردم ایران یه رفراندوم برای ادامه و این طرز و شیوه حکومتی بگذارند خواهند دید که این باره اینها نه بلکه خود بلکه تمامی اعتقادات غلط و متهجر خود را از این مردم پر خواهند کشید
. سیاست در ایران همانند درس کلاس اول در بین مردم رواج داده شده که همه به وابسطه شدن به آن از اصل سیاست دور بمانند و این ائدولوژی باعٍ پدید آمدن ساست دور ماندن از مردم و فقط رنگ آ« بر خاکستر ایرانی شود تمام مردم به طریقی سیاست زده شده اند و به طور کل عوام به مهمترین متغیر تعین رفتار سیاسیس تبدیل شده اند و عوام در این قرائت همان هسته اصلی مردم هستند که در کوچه و خیابان دیده میشوند ولی بی تامل در سیاست؟!
شاید در امریکا و در دیگر کشور ها نخبگان اجازه بیان اعتقادات و آرای خود را دارند ولی در این جا فقط تیپراز روزنامه ها به اذن است و مطالب آ«ها از پیش تاتععن شده و تریبون آزاد در اسیری مردان زندان دیده و مسلول است و آزاد اندیشان در خفقان نخوت اسیر شاید دید از سیاست بدور نباشد ولی نه دین در عوام است و نه سیاست و خوش به احوال مللی که میدانند رهبر آنها تا چقدر عاقل هست چون در این سرزمین عاقلها در زیر طوفان بی خردان چتر به دست گرفتند
انزجار از نوشتن به حسرت ننوشتن شاید مردی را اسیر کند ولی دل و دین را فارغ از دیار
مطلب بعدی در مورد سیاست جدید استخبارات است
همواره در کشور ما آزاد اندیشی آزاد بودن شعاری بود که سر مستانه نجوا میشد و تداعی نوای حرکت بود اما حالا بنیان جدیدی در حال نشر است شاید حزب نازیسم و فاشیست و بعث هم تا اینقدر بنیادی در این مقوله جسارت به خرج نداده بودند که اینها با وقاهت تمام آن را به رخ میکشند تا کی ؟
من هستم و شما هستید شاید گاندی گفته باشد قاتل من باید لیاقت گشتن من را میداشت ولی این دلیل بر سکوت من است این همانند عین کهالت من از پیرامون است هسته های خبری در مساجد و خیلی ساده باید عوامل این غیر از این تفکر را بشناسند و اعلام دارند که اینجا آزادیست که اینجا حقی برای زنده بودن وجود دارد تا شاید زنده ای براید و ندا زند
با تشکر عصاری
0 Comments:
Post a Comment
<< Home